{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
میلرزم: . . سرد بود اب پاکی که روی دستانم ریختی!!!!!!!!!!!!!
" مـثـل اتـاقـی کـه از تـاریـکـی پُــر شـده بـاشـد پُــر شـده ام از درد بــی هـیـچ روزنـه ای ... ! "
" گـاهـی دریـا فـقـط تُـنـگ بـزرگـتـریـسـت ... ! "
" آسـمـان، چـشـمهـای تـو بـود، پـنـجـره را بـاز کـردی و مـن پَــر پَــر زدم .. بـرای دوسـت داشـتـنـت پـرنـده بـایـد بـود ... ! "
روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش در دامن سکوت به تلخی گریستم نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم
از بیم و امید عشق رنجورم آرامش جاودانه می خواهم بر حسرت دل دگر نیفزایم ععآسایش بیکرانه می خواهم
پا بر سر دل نهاده می گویم بگذشتن از آن ستیزه جو خوشتر یک بوسه ز جام زهر بگرفتن از بوسه ی آتشین او خوشتر
از این بارون از این کوچه از این آهنگ بیزارم از این که تو رهام کردی ولی بازم دوست دارم از این احساس که یه دنیاست ولی واسه تو بی معناست از این قلبی که له کردیش ولی بازم تورو میخواد
" مـثـل یـک تـکـه اسـفـنـج کـه در جـوی خـیـابـان افـتـاده بـاشـد غـم هـا را بـه خـود جـذب کـرده ام ... ! "
" بــیــرون پـــریــده از قـفـس تـنـگ مـی خــواهــد پـرنـده شـود مـــاهـــی ... ! "
" آرامـش پـنـجـره را بــاد؛ بـه هـم زده اسـت پـرده مـثـل پـرنـده ای کـه پـایـش را بـسـتـه بـاشـنـد در هـوای تـقـلاسـت ... ! "
كاش بودنها را قدر بدانیم به خـــــدا قسم نبودنها همین نزدیكیهاست . . . !
یکی رو دوست داری، و اون فقط تورو دوست داره ..... چقدر فاصله بین این دو دوست داشتن است...
عشق را خیلی دیر شناختم،وقتی شناختم که تمام هستی ام را از دست داده بودم
پیشانی ام؛ چسبیدن به قلبی را می خواهد؛ و چشمانم؛ خیس کردن پیراهنی را. عجب دل پرتوقعی دارم من...!
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺕ ﻏﯿﺮّﺕ ﻧﺪﺍﺭﻩ.. ﺭﻭﺷﻦ ﻓﮑﺮ ﻧﯿﺴﺖ... ﺗﻮ ﺑﺮﺍﺵ "ﻣﻬّﻢ" ﻧﯿﺴﺘﯽ "ﻋﺰﯾﺰﻡ...
میلرزم: . . سرد بود اب پاکی که روی دستانم ریختی!!!!!!!!!!!!!
" مـثـل اتـاقـی کـه از تـاریـکـی پُــر شـده بـاشـد پُــر شـده ام از درد بــی هـیـچ روزنـه ای ... ! "
" گـاهـی دریـا فـقـط تُـنـگ بـزرگـتـریـسـت ... ! "
" آسـمـان، چـشـمهـای تـو بـود، پـنـجـره را بـاز کـردی و مـن پَــر پَــر زدم .. بـرای دوسـت داشـتـنـت پـرنـده بـایـد بـود ... ! "
روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش در دامن سکوت به تلخی گریستم نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم
از بیم و امید عشق رنجورم آرامش جاودانه می خواهم بر حسرت دل دگر نیفزایم ععآسایش بیکرانه می خواهم
پا بر سر دل نهاده می گویم بگذشتن از آن ستیزه جو خوشتر یک بوسه ز جام زهر بگرفتن از بوسه ی آتشین او خوشتر
از این بارون از این کوچه از این آهنگ بیزارم از این که تو رهام کردی ولی بازم دوست دارم از این احساس که یه دنیاست ولی واسه تو بی معناست از این قلبی که له کردیش ولی بازم تورو میخواد
" مـثـل یـک تـکـه اسـفـنـج کـه در جـوی خـیـابـان افـتـاده بـاشـد غـم هـا را بـه خـود جـذب کـرده ام ... ! "
" بــیــرون پـــریــده از قـفـس تـنـگ مـی خــواهــد پـرنـده شـود مـــاهـــی ... ! "
" آرامـش پـنـجـره را بــاد؛ بـه هـم زده اسـت پـرده مـثـل پـرنـده ای کـه پـایـش را بـسـتـه بـاشـنـد در هـوای تـقـلاسـت ... ! "
كاش بودنها را قدر بدانیم به خـــــدا قسم نبودنها همین نزدیكیهاست . . . !
یکی رو دوست داری، و اون فقط تورو دوست داره ..... چقدر فاصله بین این دو دوست داشتن است...
عشق را خیلی دیر شناختم،وقتی شناختم که تمام هستی ام را از دست داده بودم
پیشانی ام؛ چسبیدن به قلبی را می خواهد؛ و چشمانم؛ خیس کردن پیراهنی را. عجب دل پرتوقعی دارم من...!
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺕ ﻏﯿﺮّﺕ ﻧﺪﺍﺭﻩ.. ﺭﻭﺷﻦ ﻓﮑﺮ ﻧﯿﺴﺖ... ﺗﻮ ﺑﺮﺍﺵ "ﻣﻬّﻢ" ﻧﯿﺴﺘﯽ "ﻋﺰﯾﺰﻡ...
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}